کلوپ مسخره بازی کلوپ مسخره بازی
| ||
|
نظرات شما عزیزان: مارال68
ساعت16:18---16 مرداد 1393
شیشه ای می شکند... یک نفر می پرسد...چرا شیشه شکست؟ مادر می گوید...شاید این رفع بلاست. یک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد. شیشه ی پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد... تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد... اما امشب دیدم... هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید... از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟دل من سخت شکست اما، هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا
پاسخ:هاااااااااااااااا مارال68
ساعت16:17---16 مرداد 1393
نجوم نخوندم, ولی می دونم تو هفت آسمون یه ستاره ندارم... ***** فیزیک نخوندم, ولی می دونم « هر عملی را عکس العملی است...» غیر از عشق من به تو و می دونم که واحد اندازه گیری عشق, ژول و کالری و وات و... نیست ***** زیست شناسی نخوندم, ولی می دونم قلب همون دله که می تونه برای یه نفر تنگ بشه یا تندتر بزنه
پاسخ:هاااااااااااااااااااااااااااا مارال68
ساعت16:15---16 مرداد 1393
ای کاش کودک بودم ،تا بزرگ ترین شیطنت زندگیم نقاشی روی دیوار بود. ای کاش کودک بودم ، تا از ته دل می خندیدم، نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم. ای کاش کودک بودم ، تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه تو، همه چیز را فراموش می کردم
پاسخ:هااااااا یعنی الان بزرگی؟؟؟؟؟؟؟؟
ای یار سفر کرده
بگو چه چاره کنیم که در این روزهای سرد، ما را به یک نگاه مهربان و یک لبخند مهمان کنی پاسخ:هااااااااااا
هااااا کشل بیا ب وبم بسر خوووو
پاسخ:هااااااااا بوشه میام الان لایک یادت نره:)) |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |